پرسید عشق چیست ؟
گفتم یک بازی
پرسید بازی ها انتها دارند پایان عشق چیست ؟
گفتم اندوه
گفت پس چرا عاشق می شوند ؟
گفتم چون عشق زندگی را رنگین می کند
گفت اندوه رنگ ندارد این چه رنگی است ؟
گفتم اندوه عشق رنگ دارد رنگش به رنگ خون درون قلب است
آری اگر عشق نباشد خواهیم مرد
سکوت کرد گفت عشق می خواهم می توان آن را خرید ؟
گفتم قیمتش را می پردازی
گفت چقدر است ؟
گفتم به قیمت زندگیت
بلند شد و رفت همانطور که می رفت گفت می خواستم بدانم چرا دیگر زنده نیستی حال فهمیدم